عشق وحشی ست،
وقتی تلاش در اهلی کردنش کنی، نابود می شود
.
بلد نبودی دوست داشتنِ منو...
ک بايد وسط شلوغی زنگ ميزدی ميگفتی:
كاش تو اينجا بودی جای همه...
نه اينكه منو يادت بره
و بعد از چند ساعت ک سرت خلوت شد،
تازه یادم بیفتی و بهونه بیاری ک درگیر بودی.
يا مثلا وقتایی ک میرفتی مسافرت
بايد بهم زنگ ميزدی ميگفتی:
اينجا همه چيز خوبه اما عالی نيست چون تو نيستی!
بلد نبودی دوست داشتنِ منو...
ک وقتی دور از من فيلم ميديدی، بايد برام مينوشتی ک:
اگه پيشت نشسته بودم چقدر فيلم برات ديدنی تر ميشد.
بلد نبودی دوست داشتنِ منو...
روزايی ک قهر بوديم بايد بی هوا ميومدی ميگفتی:
ازت دلخورم، اما دوست داشتنت نميذاره دور بمونم ازت.
نه اينكه انقدر دور بشيم از هم
ک يادمون بره يچيزی كمه توی زندگيمون
بايد وقتی ميگفتم دلم تنگ شده،
سوييچ رو ميچرخوندی توی ماشين و قطع كرده نكرده،
صدای بوق زدنت پشت پنجره
مي پيچيد توی گوشم ک منتظرم بودی.
نه اينكه صدای بوق تلفنی ک روم قطع كرده بودی
بپیچه توی گوشم...
بلد نبودی دوست داشتنِ منو...
ک بدونی وقتی تب ميكردم واست
نبايد تاب مياوردی از بی خبری،
باید دیوونگی میکردی...باید میمردی واسم
نه اينكه فكر كنی ببينی آخرين دعوا مقصر کی بود...
بلد نبودی ک بفهمی...
بايد دو دستی ميچسبيدی بهم، ميچسبيدی به خواستنم!
بايد منو از همه بيشتر ميخواستی...
که اگه ميگفتن از دنيات فقط يه نفرو ميتونی برداری و بری،
تو دست ميذاشتی روی من!
بايد مي جنگيدی برام...جوری ک نرسه كسی به پات...
بلد نبودی دوست داشتنِ منو...
انقدری ک حسرت شد همه چيز...
حسرتِ يه دونفره ی پر از عشق...
یه دو نفره ی فراموش نشدنی...
بلد نبودی دوست داشتنِ منو ک بدونی
اين نصف و نيمه بودنا حالمو خوب نميكنه
تو بايد تمامِ خودتو واسم میذاشتی...
باید ديوونه وار عاشقی ميكردی برام...
تو دوست داشتن و دوست داشته شدن رو بلد نبودی
.
گفتگو ...برچسب : نویسنده : easao بازدید : 68