"آرزو داشتم به دریـا برسم"
.
همیشه قصه ی شب
در همین خلاصه شده است
تو غرقِ خوابی و من غرقِ آرزوی توام ...
در شب
روی صخرهای نشستهام
کنار ساحل دریا
هیچ وقت تو را
به این بزرگی ندیده بودم
چه زیبا
در افق ایستادهای
به چشمهای تو فکر می کنم
و هوایی بارانی، مرا معطر می کند...
در سینهام نَمی، احساس می کنم
که هوای دریا دارد
و موج در موج آشوبِ بوسههای بی امان...
سبزی ممتدی که تا ابدیت جاری است
امیدی که خود، زندگی ست
و رویایی، عینِ واقعیت...
جهان حتی اگر در این نقطه بایستد، چه باک!!
آرزویم تو بودی که حالا اینجایی ...
.
گفتگو ...برچسب : نویسنده : easao بازدید : 46