اجازه نده کسی غیر از من عاشقت شه
در سینهام
سرمایی از زمستانی ناشناخته
رخنه کرده است
عشقت ،
آذوقه ی روزهای سرد من !
تمامِ زمستان را
با دوست داشتنت سر می کنم ؛
واژه واژه هیزم می ریزم ،
نمی گذارم ،
نمی گذارم ،
آتشِ این شعرها خاموش شود...!
من برای ترک این اعتیاد لعنتی
اعتیادِ فکرکردنِ به تو
به چای پناه آوردهام
اما هر بار که دوفنجان چای میریزم
و خیره به فنجان روبرو،
چایم را مینوشم
و اینکه چایت چرا سرد شد
هر بار معتادتر میشوم
عشق يعنی
دير بيايد؛
زود برود
و تو سالها
با خاطره ای كوتاه؛
نفس بكشی
بخوابی
خواب ببينی
قدم بزنی!
و ساده بگويم
ديگر زندگی نكنی...!
اصلا
میدونی عشق چیه!؟
یعنی تو وقتی اینو خوندی
به اون فکر کردی....!
گفتگو ...
برچسب : نویسنده : easao بازدید : 203