بنویس "دوستت دارم"
بدون اینکه از این دو واژه استفاده کنی
.
خواب دیدم...
توی یک مهمونی دیدمت.
وانمود میکردی منو ندیدی،
اما آخرش یک جا رو مبل کنارم نشستی
و دیگه نشد وانمود کنی.
یهو چشم تو چشم شدی باهام.
نگاه کردی.
بعدم خندهت گرفت،
شروع کردی باهام حرف زدن.
یهطوری که بعدش منتظر باشی بگم آره، حق با تو بود.
که بگم من خیلی وقتها حواسم بهت نبود
و بعد واسه اینکه دست تو رو آخر مهمونی گرفته باشم،
به تموم اشتباهات کرده و نکرده اعتراف کنم.
دیدم دارم زور میزنم که من رو درست ببینی،
جوری که هستم، جوری که بودم برات.
بعد یهو صدات اصلا برای یکی دیگه شد.
نمیشناختم صدات رو، حرفات رو.
یهو مثل یک شکستنی،
همه ی خوابم ترک خورد
و از خواب پریدم.
بیدار شدم دیدم مهمونی هم نیست،
تو هم کنارم نیستی،
هربار دیرتر و دیرتر به خوابم اومدی.
اما عجیبه برام،
هیچوقت تو خوابهام نشده منو تحویل نگیری.
نشده ناراحت باقی بمونی؛
نشده آشتی نکنی
تهش. اعتراف زیاد گرفتی ها؟
زیاد تو خوابهام ازت عذرخواهی کردم،
اوضاع هم بوی درست شدن گرفته
بعد چنان حالی بیدار شدم که بیا و ببین.
بعد آوردمش رو کاغذ
دیدم همه ی فیلمنامه ی خوابم با تو
چند خط بیشتر نیست.
از اون بدتر این که خودت یک بار برای همیشه رفتی،
اما با خوابهام حساب کنی،
تا حالا هزار بار بخشیدی و رفتی...
.
گفتگو ...برچسب : نویسنده : easao بازدید : 92